رقابت در سازمانهای مردم نهاد، موضوعی ریشهدار است که از زوایای مختلف به آن نگاه میشود. برخی معتقدند رقابت میتواند موجب رشد و شکوفایی شود و عدهای هم عقیده دارند جنبههای منفی آن میتواند به اکوسیستم اجتماعی آسیب وارد کند. در این میان مجموعهای مثل «شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه»، با تبیین این مفاهیم در تلاش است تا جنبه منفی رقابت بین سمنها را به حداقل رسانده و تفکر «مشارکت»، «همافزایی» و «تسهیم منابع» را جایگزین آن کند.
ریشه اختلافنظر در مورد رقابت به آنجا برمیگردد که برخی با «نگاه» و «تفکر بخش خصوصی» وارد حوزه سمنها میشوند و اینگونه تصور میکنند که همان قواعد کسب و کار عیناً در سمنها قابل انجام است. در صورتی که با وجود شباهت 80 درصدی در قواعد مدیریتی این دو بخش، یک تفاوت عمده ماهیتی در فلسفه شکلگیری آنها وجود دارد. فلسفه شکلگیری سمنها، حل کردن مسائل اجتماعی/ ایجاد منافع اجتماعی و افزایش کیفیت زندگی جامعه هدفشان است. اما در بخش خصوصی، فلسفه شکلگیری «سود» و محوریت با سودآوری سازمان به نفع سهامداران است.
بر اساس این تفاوتهای ماهوی، نمیتوان با همان نگاههای مرسوم در بخش خصوصی که برای سازمان، مجوز انواع خاصی از رفتار را صادر میکند، در بخش اجتماعی نیز ظاهر شد.
- در این یادداشت اجتماعی قصد داریم برخی تفاوتهای موجود در بخش خصوصی و سمنها را بررسی نماییم. لازم به ذکر است؛ این مطلب راجعبه حقیقتها صحبت میکند، نه لزوماً واقعیتهای جامعه در حال حاضر. (در واقع چیزهایی که باید باشد، نه چیزهایی که هست).
در بخش خصوصی؛ رقابت باعث میشود سازمانها از وجود رقبای خود احساس ناخوشایندی داشته باشند. چرا که با وجود رقیب، احتمال به خطر افتادن سودآوری شرکت و سهامدارانش افزایش مییابد. اما در بخش اجتماعی، وقتی یک سمنِ هممأموریت تاسیس میشود، به تعبیر یکی از اساتید حوزه مدیریت سمنها جناب آقای ایثار خدادادی؛ هیئتمدیره سمنهای قبلی، نه تنها احساس خطر نمیکنند بلکه خرسند خواهند بود که در حل کردن مسئله اجتماعی مربوط، افراد دیگری را نیز همراه و کمک حال خود دارند و در تلاش برای رفع آن آسیب اجتماعی، تنها نیستند.
به تعبیر دیگر؛ فلسفه شکلگیری شرکتهای بخش خصوصی، ریشه در خودمحوری دارد و این خودمحوری به صاحبان کسبوکار اجازه میدهد تا طبق منفعت خود حرکت کرده و گاهی وارد جنبههای منفی رقابت مثل؛ «تخریبگری»، «جنگ» و حتی با تکنیکهای خاصی موجب «حذف رقیب» گردند. در سمنها اما با فلسفه «دگرمداری» رو به رو هستیم که تفکر «برنده – برنده» را جایگزین تفکرهای رقابتی «برنده – بازنده» میکند. با نگاه «برنده – برنده» است که میتوان به منافع جمعی کل اعضای اکوسیستم اندیشید و درصدد حل مسائل اجتماعی، فارغ از خودمحوریها و منفعتطلبیهای شخصی برآمد.
- در بخش خصوصی، نگاه سودمحور به دنبال همیشگی بودن یک سازمان است، به این منظور که سازمان با موجودیت دائمی خود، سودآوری حداکثری را برای سهامدارانش تضمین کند. در مقابل، آرمان سمنها و موسسات اجتماعی؛ فرا رسیدن روزی است که دیگر نیازی به وجود این سازمانها نباشد چرا که در آن روز «آسیبهای اجتماعی» در جامعه، برطرف شده است. همین تفاوت در چشمانداز است که «تفکرات رقابتی» را محو میکند و افراد برخلاف «بخش خصوصی» به این نمیاندیشند که برای سود خود، بیشتر بفروشند (آسیبهای اجتماعی زیاد شود تا بتوانند کمک کنند).
روزی که دیگر نیازی به فعالیت موسسات اجتماعی برای رفع آسیبها نباشد، میتوان فعالیت سمنها را در یک سطح بالاتر و در راستای توسعه، تعلقبخشی، تعالی و خودشکوفایی افراد جامعه شاهد بود.
- در حال حاضر سازمانهای مردمنهادی هستند که سالها با سعی و خطا، روشهای کاری مختلفی را آزموده و به مدلهای معتبر و کارآمدی رسیدهاند. آنها صراحتاً اعلام میکنند که حاضرند برای کمک به حل مسائل اجتماعی، آموختههایشان را در اختیار موسسات دیگر قرار دهند تا مسیر برای آنها کوتاه شده و راحتتر و سریعتر بتوانند به حل مسائل و آسیبهای اجتماعی کمک نمایند. در حالی که در بخش خصوصی شاهد محافظت از فرمولها، قواعد و رویهها هستیم تا اطلاعات به بیرون درز نکرده و رموز موفقیت کار، برای تضمین سودآوری بلندمدت سهامداران در دست خود شرکت باقی بماند.
مقایسه تفکر رقابتی با تفکر سیستمی
جایگزینی تفکر سیستمی به جای تفکر رقابتی نهایتاً موجب توسعه کلی اکوسیستم اجتماعی خواهد شد؛ چرا که در تفکر رقابتی کانون توجه بیرون است و نگاه ما به رقیبی است که مبادا از ما پیشی گرفته و موفقتر شود. این طرز تفکر موجب میشود سقف رشد سازمان به اندازه رقیب کوتاه شود؛ یعنی همین که سازمانها از سطح رقیب خود کمی بالاتر باشند، برایشان کفایت میکند. اما در تفکر سیستمی با نگاه توسعه محور، نگاه به درون است بدون اکتفا به میزان رشد دیگران، و این تفکر باعث ارتقا سقف توانمندیهای سازمانی و جمعی سمنها در اکوسیستم جامعه مدنی خواهد شد.
گاهی ممکن است در تایید رقابت بشنویم که رقابت میتواند موجب رشد گردد. اما به جهت اینکه سطح تخریبگری، نگاه کوتهبینانه و تنگنظرانه در رقابت بسیار بالاست، جایگزینهایی برای این موضوع پیشنهاد میشود؛ و آن اینکه مفهوم «کمال» و «توسعه» جایگزین رقابت شود. وقتی نگاه توسعهگرا داشته باشیم بدون توجه به سقف موفقیت رقبا و با تمرکز بر درون، حداکثر تلاشمان را برای رشد و توسعه به کار گرفته و حتی بالاتر از آن، در کنار رشد خود با گرفتن دست دیگران، به صورت جمعی در مسیر شکوفایی حرکت میکنیم. یعنی ما نهتنها نسبت به رشد خود، بلکه نسبت به رشد سازمانهای همماموریت و سایر مؤسسات اجتماعی نیز احساس مسئولیت میکنیم؛ چرا که توسعه همه ما است که نهایتاً به حل مسائل اجتماعی کمک میکند. در این تفکر جایگزین، یادگیری از محیط و سایر سازمانها محدود نمیشود، بلکه با تکنیکهایی مثل بنچ مارکینگ، نگاه به همماموریتها، الگوبرداری از نمونههای موفق و … یک بار سازمان ما از دیگران یاد میگیرد، گامی رو به جلو برمیدارد و بار دیگر سازمانهای مشابه با نگاه به ما یک گام در مسیر توسعه برمیدارند و اینگونه با یادگیریهای مداوم از یکدیگر، کل اکوسیستم اجتماعی توسعه مییابد. این تفکر علاوه بر اینکه رویهها و مدلهای مدیریتی و تخصصی را محرمانه نگه نمیدارد، با در اختیار دیگران قرار دادن آنها، موجب توسعه کل اکوسیستم خواهد شد. در جامعه مدنی به این تفکر نیاز داریم که وقتی یکی از مؤسسات زمین میخورد، به جای دویدن برای زودتر رسیدن به خط پایان مسابقه، کمک کنیم تا از زمین بلند شود، یعنی هم به فکر رشد خود و هم توسعه کل اکوسیستم باشیم و این مهم محقق نمیشود مگر با تفکر سیستمی و توسعه محور به جای تفکر رقیبمحور.
بدین ترتیب میتوان به جای واژه رقبا یا سازمانهای رقیب، از «سازمانهای همماموریت» استفاده کرد.
حال ممکن است این سوال مطرح شود که ما به سازمان همماموریت خودمان آسیب نمیزنیم اما چه طور میتوانیم از آسیب زدن دیگران در امان بمانیم؟
راهکاری وجود دارد که موسسات در عین کارآمدی، اثربخشی، درستکاری و حرفهای عمل کردن خودشان، بتوانند از آسیبهای دیگران جلوگیری کنند و آن «اصل شفافیت» است. اگر سازمانها، خود درست و اصولی عمل کنند و با ارائه گزارشهای مالی و عملکردی به ذینفعانشان، نمایانگر بهرهوری خود باشند، آنگاه میتوانند تاثیرات منفی رقابت دیگران را خنثی کرده، و به جای تمرکز بر بدگویی دیگران، این چرخه معیوب را شکسته و حرفهای عمل نمایند.
تفکر سیستمی و نگاه توسعه محور باعث میشود؛ سمنها از این هم حرفهایتر عمل کنند. برای مثال، اگر نیکوکاری به سازمانشان مراجعه میکند که نیتی خارج از حیطه ماموریتشان دارد او را به موسسات خیریه تخصصی مرتبط با نیت فرد نیکوکار، هدایت کنند. به نقل از یکی از اساتید حوزه مدیریت سمنها، مهندس رضا درمان: «نگران این نباشیم که موسسات دیگر، خیرین ما را بشناسند. خیرین مثل چاه آب نیستند که اگر از آن برداریم کم شود. خیرین مثل چشمه آب هستند که هر قدر میبخشند باز هم میجوشند». و اتفاقاً موسسهای که چنین رفتار حرفهای را نشان میدهد در نگاه خیر و حامی، برجستهتر و اصیلتر به چشم میآید و این توجه حامی را بیش از پیش جلب میکند.
بنابراین بسیار حرفهایتر است که تفکر مشارکت، همافزایی، و تسهیم منابع را جایگزین نگاه رقابتیِ صرف کرده و به این ترتیب به توسعه خود، جامعه مدنی و در نتیجه توسعه کل کشور و جهان کمک کنیم.
در واقع در این طرز تفکر، سازمانها «منیتهای خود را کنار گذاشته و با اعتبار دادن به فعالیتهای یکدیگر به توسعه کل اکوسیستم کمک میکنند.
به تعبیر جناب آقای علیرضا آتشک مدیرعامل شبکه ملی موسسات نیکوکاری: «از منیتها گذشتیم و چو سیمرغی شدیم / قله قاف سمن را یار میفهمد فقط».
شبنم امینایی کوچ و مشاور مدیریت سازمانهای مردمنهاد